آب
ای شاه عطشانم
ای ماه تابانم
من یک زن تنها
در این بیابانم
من دست بسته و
نیزه نشین تویی
نور سما تویی
شاه زمین تویی
جانم حسین حسین جانم حسین حسین
مى جوشد از زمین خون گلوى تو
هر کس رسید زد سنگى به رو ى تو
مى آید از گودال
آواى محزونت
خواهر فداى تو
جارى شده خونت
سنگى شکسته است
ماه جبین تو
کشته مرا حسین
هل من معین تو
جانم حسین حسین جانم حسین حسین
اى ماه غرق خون اى شاه بى کفن
از درد بى کسى چیزى بگو به من
من خواهرت هستم
من یاورت هستم
با چشم گریانم
محو سرت هستم
از عرش نیزه ات
حال مرا ببین
اى آسمان عشق
من خورده ام زمین
جانم حسین حسین جانم حسین حسین