تا صدای غربتت با گوش جان خود شنیدم
از حرم تا قتلگه با کام عطشان من دویدم
مست مستم ای عموجان
با تو هستم ای عموجان
ای قبله مرادم عمو برس به دادم
تو سراپا غرق خونی من سراپا رنج و دردم
آمدم ای شمع سوزان تا که من دورت بگردم
غرق شور و اشک و آهم
سینه تو قتلگاهم
من مرد این جهادم عمو برس به دادم
گرچه من طفلم ولی از جام عشقت مست مستم
غم ندارم ای امیرم گر جدا گردد دو دستم
تا به من نگاهت افتاد
دست من به راهت افتاد
من حسنی نژادم عمو برس به دادم