فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَأَ حالاً مِنِّى
پس بدحال‌تر از من کیست؟

إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَىٰ مِثْلِ حالِى إِلىٰ قَبْرِى
اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم

لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِى
قبری که آن را برای خواب آماده نساخته‌ام

وَلَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِى ؟
و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننموده‌ام

وَ مَا لِي لاَ أَبْكِي وَ لاَ أَدْرِي إِلَى مَا يَكُونُ مَصِيرِي‏
و چرا نگريم در صورتى كه نمى‏ دانم به كجا مى‏ روم

وَ أَرَى نَفْسِي تُخَادِعُنِي
و اكنون مى ‏بينم كه نفس با من خدعه مى‏ كند

وَ أَيَّامِي تُخَاتِلُنِي
و روزگار با من مكر مى ‏ورزد

وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِي أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ‏
و در حالى كه عقاب مرگ بر سرم پر و بال گشوده است

فَمَا لِي لاَ أَبْكِي
پس چرا نگريم


أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي
مى‏ گريم بر جان دادنم

أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي
مى‏ گريم بر تاريكى قبرم

أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي
مى ‏گريم بر تنگى جاى ابدى خودم

أَبْكِي لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّايَ‏
مى‏ گريم براى سؤال منكر و نكير از من مى‏ گريم

أَبْكِي لِخُرُوجِي مِنْ قَبْرِي عُرْيَاناً ذَلِيلاً حَامِلاً ثِقْلِي عَلَى ظَهْرِي‏
بر آن حالتى كه از قبر برهنه و خوار و ذليل بيرون آمده و بار سنگين اعمالم را بر پشت گرفته ‏ام

أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِي وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِی
گاهى به جانب راست خود مى ‏نگرم و گاهى به جانب چپ

إِذِ الْخَلائِقُ فِى شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِى
به خاطر این‌که مردمان در کاری جز کار من‌اند

﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ
در آن روز هرکس از آنان را گرفتاری و کاری است که برای او بس است

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ
در آن روز چهره‌هایی درخشان و نورانی است

ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ
خندان و خوش‌حال

وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ
و چهره‌هایی در آن روز غبار [تیره‌بختی] بر آن‌ها نشسته

تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذِلَّةٌ
سیاهی و ذلّت‌ آن‌ها را پوشانده



مطالب مرتبط

دنیانا ظلام
دنیانا ظلام

یک شنبه, 28 آذر 1400

پخش
حدیث کسا
حدیث کسا

پنج شنبه, 08 دی 1401

پخش