ابن الکریم عمو
پسر شاه بی حرم
از خیمه امدم
به تماشای دلبرم
ابن الکریم عمو
پسر شاه بی حرم
از خیمه امدم
به تماشای دلبرم
من از تبار جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی زرگ و خون حیدرم
خون حسن میان رگم موج میزند
از خیمه پا برهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه روی زمین در برابرم
تا استخوان بازویم بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم