من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم
غیر زهرا را ندیدم در وجود آتشینم
خاک پایم، سرمهی چشم تمام عارفان و
لیک، خود خاک کف پای امیرالمؤمنینم
دست بر دامن من دارد هر آن کو مانده در ره
من دخیل چادر بانوی روز واپسینم
هر گرفتاری، برایم روضه میخواند ولی من
روضهخوان خانهی مولای افلاک برینم
خدمت درگاه من گر آرزوی اهل دل شد
خود، کنیز نوگلان پاک ختمالمرسلینم
در مصائب، نی فقط سنگ صبور اهل دردم
در شدائد، محرم راز امامالمتقینم
"مَن اراد الله" باید راه آلالله پوید
در مسیر عشق اهلالبیت، نهجالسالکینم
در دو عالم، مرتضی باشد امامالصالحین و
در دو عالم، مادر شمس عبادالصالحینم
با همان دستی که در حشر است اسباب شفاعت
من سهیم بخشش جرم تمام مجرمینم
اختر اقبال خود را جستجو میکردم اکنون
کهکشان بخت و اقبال خودم را خوشهچینم
کس نرفته ناامید از خانهی بابالحوائج
منتهای آرزوی دستهای سائلینم
خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر
گشت تعبیر همان رویا که امروز اینچنینم
من رعیت بودم و سلطان عالم با نگاهی
انتخابم کرد و زان پس ساکن کاخ گلینم
از همان دم کامدم در خانهی زهرا به خدمت
رشک اهل آسمانم، غبطهی اهل زمینم
گریه کردم پابهپای زینب! امّا پاک کردم
اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم
من کجا و مادریکردن برای آلعصمت
عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم
داد یزدان مزد عشقم را به پای شیر یزدان
کودکی را که برای نوکری شد جانشینم
چهرهاش چون ماه کامل، چشمهایش عین ساحل
کودکی حیدر شمایل، گفت مولا: آفرینم
هست در یاد من از این شهر، بیمهری به مولا
نیست از اهل مدینه انتظاری غیر از اینم
قد کشید عبّاس با شیر من و نان ولایت
نان خوشبویی که بود از دست شاهنشاه دینم
در حضور پاک اربابان خود، آموخت زان که
با اجازه، با ادب، پایین سفره مینشینم
خرده نان مانده از آن سفره را دادم به عالم
عالمی حاجت گرفت از سفرهی امّالبنینم
دور آلالله گرداندم گل رعنای خود را
تا بگویم که فدایی، هم منم هم مهجبینم
بود لالایی طفل کوچک من یا حسین و
یا علی بود آیهی فاللّه خیرالحافظینم
نیست زیباتر در عالم از حسین و مجتبایم
گرچه ماه آلهاشم گشت ماه بیقرینم
با اباالفضلم، دل آلعلی را شاد کردم
من که خیرالشاکرین از لطف خیرالوارثینم
هر زمان دلگیر بود از غم، حسینم گفت: مادر
اوّل صبح آمدم، عبّاس را اوّل ببینم
تا علیاکبر و قاسم به من گفتند مادر
در دلم گفتم که اکنون واقعاً امّالبنینم
کاروان عشق من، راهی دشت کربلا شد
گفتم عباسم، تو هستی آبروی آخرینم
میروی با سیّد و مولای خود هرجا که رفتی
وقت برگشتن تو را بی سیّد و مولا نبینم
وای از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را
از به خاک افتادن فرزند مقطوعالیمینم
گفتم عباسم فدای زینبم شد، شکرللّه
من عزادار شه مظلوم مقطوعالوتینم
تا ابد در پیش فرزندان زهرا سربهزیرم
کشته من را مشک خالی، نی عمود آهنینم
مدح (من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم)
🎥 مراسم مناجات شب بیستوششم ماه #رمضان
🗓 شنبه 18 اردیبهشت 1400
🎙 مداح: #حاج_محمود_کریمی
📍 حرم #امام_رضا (علیهالسّلام)
🏷 #حضرت_ام_البنین