ای شنیـده ز دَمت ختم رُسُل بوی خدا
دیده در ماه رُخَت چشم علی روی خدا
چشمِ چشمِ حقـی و بـازوی بازوی خدا
منطقت وحی و زبان تو سخن‌گوی خدا
سینـه‌ات مخـزن اسـرارِ هـوالهوی خدا
خـلقتت آینـۀ خُلـق خــدا، خوی خدا
سوَرِ، کوثـر و یاسین پیمبر، رویت
لیلۀ القدر خدا، سایه‌ای از گیسویت
خالـق عزّوجـلّ مــدح تــو را می‌گوید
پــدر از بـاغ جنـان عطر تو را می‌بوید
کوثر از اشک سحرگاه تـو رخ می‌شوید
عصمت از چار طرف راه تـو را می‌پوید
خلد، خـاک در سلمـان تـو را می‌بوید
از قدم‌‌هــای کنیـز تــو ملک می‌روید
بـال جبریـل امیـن فرش ره زائر توست
دو جهان گمشده در تربت بی‌حائل توست
هـر کــه از قبـر نهـان تـو نشانی می‌خواست
گفتمش در دل تو، در دل من، در دل ماست
بس کـه پیداست، به چشم دگران ناپیداست
نه مدینــه، همـه‌جا تربــتِ پــاکِ زهراست
فاش گویم: حـرمِ فاطمـه، آغــوش خداست
حال می‌پرسم: آنجا که خدا نیست، کجاست؟



مطالب مرتبط

تو پناهمی
تو پناهمی

جمعه, 21 خرداد 1400

پخش
دل‌خوشی
دل‌خوشی

پنج شنبه, 08 مهر 1400