حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشم های رئوفش به خون نشست
لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی
میدان خروش ناله ی واوِی لَتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لاله ی پر پر کشید و بعد
پیمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همانجا ز هوش رفت
اما دلم گرفته ز اندوه دیگری
دارم دوباره ماتمِ مظلوم خواهری