ای تمامِّی دین ولایت تو
وی کتاب خدا حکایت تو
طاعت جنّ و انس و حور و ملک
همه هیچ است بی ولایت تو
نیست راضی خدای عزّوجل
هرگز از بنده بی رضایت تو
علم، جهل است بی چراغ شما
عقل، کور است بی هدایت تو
میدرخشد به صفحۀ تاریخ
همچو مه بر فلک روایت تو
دانش اهل مشرق و مغرب
نمی از بحر بی نهایت تو
ابن حیان و بو بصیر و هشام
سه درخشان چراغ آیت تو
جان شیرین به لب نماز نماز
این بود آخرین وصایت تو
ظلم دیدی و بر نخواست کسی
به دفاع تو و حمایت تو
تیغ و دشنام و دست بستن بود
پاسخ آن همه عنایت تو
برد پای پیاده خصم و نکرد
با چنان ضعف تن رعایت تو
در همه عمر بوده ای مظلوم
تا به زهر جفا شدی مسموم