من کیم حر گنه کار ابا عبد الله
شده ام سخت گرفتار اباعبدالله
رهبر و سید و مولای همه توابین
چهره بنهاده به دیوار اباعبدالله
جان به کف راهی بازار محبت شده ام
گشتم امروز خریدار اباعبدالله
پیش از آنی که خدا خلق کند آدم را
نام من بود به تومار اباعبدالله
دست و دل از سر و سرداری لشگر شستم
تا شدم بنده دربار اباعبدالله
او مرا یار شد و رخصت جانبازی داد
من کیم تا که شوم یار اباعبدالله
میشوم آب ز شرم دو لب عطشانش
چشمم افتد چو به رخسار اباعبدالله
آمدم بوسه به پای علی اکبر بزنم
شوم از زمره ی انصار اباعبدالله
یوسف فاطمه با یک نگهش عفوم کرد
که بود لطف و کرم کار اباعبدالله
میثما آرزوی هر دو جهان گر خواهی
باش خاک ره زوار اباعبدالله