شبا اشکای خورشید و توی مهتاب میبینم محمود کریمی
شبا اشکای خورشید و توی مهتاب میبینم محمود کریمی مداح اهل بیت علیهم السلام مداحی محرم 98 به همراه متن شعر .
شبا اشکای خورشید و توی مهتاب میبینم
از بس دلم تنگه حرم رو خواب میبینم
توی دنیای بی دردا حرم درمون دردامه
خلاصه میشه آرامش همون جایی که آقامه
تو میدونی من تنها با تو آرامشی دارم
میدونم خیلی آقایی من از تو خواهشی دارم
نگیری اسمتو از من حسینِ رمز اکسیرم
اگه یک روز اسمت رو نیارم زود میمیرم
با تو خوبم ، خیرم ، صوابم
تو که اینقدر آقایی بیا فکری به حالم کن
نبودم نوکر خوبی
بیا آقا حلالم کن
تنها مرا به خاطر کم کاریم ببخش
تموم بچگی من خلاصه میشه تو روضت
اگر الان کمی خوبم داره یک ریشه تو روضت
تو هیئت مادرم میگفت باید پشت درت باشم
دعا میکرد با گریه همیشه نوکرت باشم
تو آبدارخونه میرفتم می دیدم چای و قندون و
کنار چایی روضه میدادم حاجاتامونو
نفهمیدم چی بود روضه ولی مادر رو میدیم
زیر چادر سرش پنهون صدا گریش رو میشنیدم
یه جوری روضه میخوندن که حال مادرم بد شد
فقط اینقدر فهمیدم برا اهل حرم بد شد
حسین جان آه از آن ساعت که خون از ابر می بارید
توی گودال افتادی سرت رو شمر می برید