بعضی وقتا مثلا تو جمعه شب ها
می پره مرغ قلب من سمت کرب و بلا
انگار آقا تو شلوغی زائر ها
یه صدایی میگه پاشو بیا
دارم می سوزم از داغ دوری کرب وبلا
من که هنوزم خاطره دارم آریالا باشما
من شب و روزم می گذره با همین حال و هوا
آروز دارم با رفقام شب جمعه بیام