باور نتوان کرد سلامی بفرستیم
آن گاه از این خانه جوابی نفرستند
دیوار حرم شسته به اشک است بگویید
تا قمصری از آن عطر و گلابی نفرستند
بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر
حاشا که براین گریه ثوابی نفرستند
*قربونت برم امام رضا ،از همین جا سلام بده به آقا …
“السلام علیک یا علی بن موسی الرضا”
آقاجون اجازه بده روضه جوادالائمت رو بخونیم، چه جوادی” چه جوادی” جوان ترین امام بین دوازده امام،حضرت جوادالائمه هست؛این قدر رئوف و مهربون بوده،این قدر بخشش میکرده،این قدر زیبا بوده…” گفتن باید توسط ام الفضل انتقام بگیریم، من نمیدونم چه ظلمی کرده بود، آقا به خودشم گفت بگو من چه کردم به تو ، که این زهر رو به من دادی!خیلی دردناکه … الله اکبر” این قدر سوخت صدای ناله جوادالائمه ومناجاتش بلند بود گاهی هم میگفت : تشنمه … بعضیا این طوری روضه خوندن :کنیزی از کنیزان گفت اگر منو بکشند هم باید آب به لب های جوادالائمه ابن الرضا برسانم ، خودشو رسوند پشت در اتاق یه مرتبه ام الفضل دیدش ، چه میکنی؟ گفت : ناجنس مگه نمیبینی آقا تشنشه ؟! ناله میزنه ! آب ها رو گرفت به زمین ریخت ، دستور داد زن ها و کنیزا کف بزنند ، طشت بزنند ، صدای بلند هلهله کنند کسی دیگه صدای مظلومیت جوادالائمه رو نشنوه …” هلال بن نافع یا نافع بن هلال میگه من این قدر دلم برای حسین سوخت به سرعت رفتم برای حسین آب آوردم به لب تشنش برسونم وارد سرازیری گودال شدم یه وقت دیدم نانجیب شمر خون آلود داره بیرون میاد سر مقدس رو به دست گرفته،کجا میری؟! آب برای چی اوردی؟!!حسین تشنه بود … گفت : من سیرابش کردم… آی … آبی که آورده بود به زمین ریخت دیدم داره میلرزه گفتم : سر رو بریدی چرا میلرزی؟!! گفت : من یه صدای ناله ای شنیدم … الله اکبر ” زمین و آسمان تیره وتار شد …. یه وقت امام چهارم فرمود عمه جان به خدا الان بابامو به شهادت رساندن ، زودی به همه بگو فرار کنند … آخ دیدن یه سری بالای نیزه رفت ، هلهله ی لشگر بلند شد … اما این طرفه خیمه ها این زن و بچه ها هی میگفتن وا محمدا …،وا علیا …،وا حسینا …