یک سر ولی سر به هزاران چمن هستی
یک ماه یک ماه انجمن هستی
یک نور ولی نور همه پنج تن هستین
یک روح ولی روح علی در بدن هستی
زیبا رخ و شور افکن و شیرین دهن هستی
ای ماه خدا چشم تو حسن هستی
ای خلق عظیم هست عظیم هست
فرزند کریم هست کریم هست
این است که در که در پاسخ دشنام دعا کرد
این است که از دشمن بیرشرم حیا کرد
این است که پیوست جفا دید وفا کرد
ای است از خلق ستم دید و دعا کرد
در صبر همان کار علی شیر خدا کرد
در صلح همان معجزه کرببلا کرد
گرجنگ کند صلح حرام است
ور صلاح کند حکم کند قیام است
او محکمه محکمه صبر و رضا داشت
با صبر رضا پرچم توحید به داشت
در صلح قیامش به زبان حکم خدا داشت
پیوسته ولایت به همه عرض و سما داشت
ده سال امامت به امام شهدا داشت
در هنجره سوخته این تورفه نگاه داشت
من کیستم احیا گر دین خدایم
بنیانگر واقعه کرببلایم
من وارث شمشیر علی رهبر صبرم
من ذات خدا را به خدا محضر صبرم
من روح شکیبا ی در پیکر صبرم
من وارث صبر پدر مادر صبرم
هم حیدر شمیشیرمو هم حیدر صبرم
این صبر همان صبر اذلی بود