دلم پر از تب تو درارو بستن تموم شهر عهدشونو چرا شکستن پسر عمو
شب غمم سحر نشد در انتظار رسیدن مرگ من همه نشستن پسر عمو
نگم برات یه مرد هم پیدا نکردم
نیا حسین الهی من دورت بگردم
دیدم بعد مغرب هیچ کس پیش من نیست
اینجایی که دیدم اصلا جای زن نیست
برگرد جان زینب
نیا تورو خدا کسی نمونده اینجا برای تو غصه دارم عزیز زهرا پسر عمو
نیا نزار غریب بشی سه ساله داری تو قافله با خودت میمونه تنها پسر عمو
نگم برات اسیر میشه خواهر تو
نیا حسین نزار پیر شه خواهر تو
دیدم تیر و نیزه بازارش شلوغه
برگرد وعده های این مردم دروغه
دیدم بعد مغرب هیچ کس پیش من نیست
اینجایی که دیدم اصلا جای زن نیست
برگرد جان زینب
یه روز میاد که تو رو خاک ولی سر تو رو نیزه ها بین خیمه آتیش میفته به معجرا
میگه نفس نفس نزن میون گودال یه مادری میره از حال تو غرق خونی واویلتا
بگو به شمر که روی سینت پا نزاره
بگو کسی که میکشیش مادر نداره
رفت آخر تو خیمه گهواره به غارت
وای از این مصیبت زینب رفت اسارت
برگرد جان زینب