با تیر و شمشیر و دشنه کشتنت
زخمی کشتنت
دیدم تو اوج بی رحمی کشتنت
آه دَر هم کشتنت
واسه چند دینار و دِرهم کشتنت
پرپر کشتنت
مظلومم بی یار و یاور کشتنت
آه بی سر کشتنت
دیدم پیش چشم مادر کشتنت
راحت کشتنت
یک عده هم واسه غارت کشتنت
آه محزون کشتنت
نامردا بین خاک و خون کشتنت
زنده کشتنت
با قتل صبر و با خنده کشتنت
آه مضطر کشتنت
دیدم پیش چشم دختر کشتنت
راحت کشتنت
یک عده هم واسه غارت کشتنت
آه چی شد قسمتم
رفتی و بعد تو خم شد قامتم
روی ناقه ها
میبردن ناموست رو تو کوچه ها
آه حرمت ها شکست
پیشونی زینب با سنگا شکست
گریونه چشام
بردن زینب رو توی بزم حرام
آه بی کس کشتنت
ساعات آخر دلواپس کشتنت
بی سر کشتنت
تنها بودی و یک لشکر کشتنت
آه با لج کشتنت
با کهنه خنجر رج به رج کشتنت
مبهم کشتنت
شمر و زجر و خولی با هم کشتنت
آه با شک کشتنت
زیر دست و پای مرکب کشتنت
تنها کشتنت
روی خاک داغ صحرا کشتنت
آه عطشان کشتنت
با لبهای خشک و بی جان کشتنت
چه بد کشتنت
تو جنجال و رف و آمد کشتنت