صفحه اصلی
مداحی ها
من ماجرا را خوب یادم هست
چون کاروان ما جلوتر بود
پیکی رسید و گفت برگردید
دستور، دستور پیمبر بود
چرخید سرهای شترهامان
چون با محمد بود دلهامان
فرمانبری از حرف پیغمبر
با حج برای ما برابر بود
خیل عظیم حج گزاران را
گرد درختانی کهن دیدیم
کار بنای سایه بان ها با
عمار و سلمان و ابوذر بود
زنگ شترها از صدا افتاد
از دشت حتی رد نمی شد باد
راوی به حرف خویش پایان داد
یعنی پیمبر روی منبر بود