ای کاش نامهام را از یار مینوشتم
در لحظهی فراق از دیدار مینوشتم
حالاکه با رقیّه در راه این دیاری
ای کاش از خرابه، از خار مینوشتم
رونق گرفته کار نیزهفروش کوفه
باید برایت از این بازار مینوشتم
افتاده پیکر من به زیر پای طفلان
باید برایت از این آزار مینوشتم
آتش درست کردند؛ روی سرت بریزند
ای کاش از در و از دیوار مینوشتم
کوفه مرا به یاد شهر مدینه انداخت
جای قناره باید مسمار مینوشتم