دیشب به یاد روی تو

پیمانه میزدم علی

دیوانه وار نعره مستانه میزدم 

جانا قدح ز ساقی مردانه می پرست

مستانه میگرفتم و مردانه میزدم 

آن روز روزگار کجا شد 

که صبح و شام 

گیسوی تاب دار تو را شانه میزدم 

ساقی ز کهنه مستی من 

آگه است و بس 

هستی نبود و من در میخانه میزدم



مطالب مرتبط