شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست
جنت بی تو عذابش ز جهنم کم نیست
در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری
عمر جاوید به شیرینی آن یک دم نیست
بگذار آدمیان طعنه زنن دم گوین
هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
تا خدایی خدا هست لوای تو به پاست
زان که جز دست خدا حافظ این پرچم نیست
دوزخ ارزانی آنان که ندارند غمت
با غمت هیچ مرا ز آتش غم نیست
ملک هستی همه ماتم کده توست حسین
جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس
آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست