به خدا لحظه ای از کفر نترسیدم من
لحظه ای جا نزدم
هر چه بلا دیدم
در ره عشق چه بی دردمو بی واهمه ام
آیت الله جلیله نوه ی فاطمه ام
گریم حکمت محض است که گشته سپرم
خم شده قامت لشکر به مصاف جگرم
مثل عمه چه قشنگ است بلا در نظرم
نکند فکر کنی بی کس و در به درم
من کس و کار حسینم
به لبم این سخن است
سر و سامان همه از سر و سامان من است