از سر صبح دلم داره میلرزه
چه اضطرابی داره خواهر تو
کم بشه مویی از سرت میمیرم
تو رو به من سپرده مادر تو
این همه لشکر آمده به اینجا
خواهرتم دلم هزار جا میره
سر نماز فقط میگم خدایا
حسینم کسی ازم نگیره
خاک بلا خیزی داره زمینت
از صدای طبلات دلم شکسته
خیمه زدی الهی من بمیرم
رو پلک تو گرد و غبار نشسته
از شب اول بی مادریمون
یادمه که بهت رسیده بودم
دلم یجوری شد آخه تا حالا
موی تو رو خاکی ندیده بودم
دیر نشده بیا بریم مدینه
دل ندارم غریبیت ببینم