لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
دشت، تاریک و من از ترس به خود لرزیدم
دشت، تاریک و من از ترس به خود لرزیدم

پنج‌شنبه، 21 مرداد 1400 - حنیف طاهری - عشیره عاشورا | 20 مرداد | 1400 مدت زمان:04:39

دانلود مداحی ها و نوحه های حنیف طاهری با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

دشت، تاریک و من از ترس به خود لرزیدم

ناگه از دور، سیاهی کسی را دیدم


به‌سوی طفل ز ره مانده قدم بر می‌داشت

ناله‌ای زیر لب و دست به پهلو می‌ذاشت


قامتش بود خم و چهره‌ی او نیلی بود

حتم دارم که همان هم، اثر سیلی بود


گفت بنشین به برم دخترک خسته‌ی من

تا نوازش کندت از بازوی بشکسته‌ی من


گفت: ای آیینه‌ی رخسار من

هر دو چشمت، همچو چشم تار من 


تک‌تک اعضای تو چون مادر است

امّا روی تو از روی من، نیلی‌تر است


دست عدو، بزرگ‌تر از صورت من است

یک‌ضربه زد؛ کبود شده هر دو گونه‌ام