آفتاب پشت ابرهاست
در میانه های راه 
دختری سینی غذا به دست 
با نگاه کودکانه اش به زائرا
تعارف تبسم و سلام میکند
التماس پشت التماس 
یا ضیوف الکرام الطعام الطعام 
من به اتفاق کودک درون خود به شام میروم 
سینی و سری شبیه آفتاب
کاش سینی مسی نماد آسمان نبود 
کاش آفتاب شام دخترم این قدر عیان نبود 
کاش پشت ابر بود