ابر مستی تیره گون شد
باز بی حد گریه کردم
با غمت گاهی نباید ساخت
باید گریه کرد
امتحان کردم
ببینم سنگ می فهم تورا
از تو گفتم با دلم کوتاه آمد
گریه کرد گریه کرد گریه کرد
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تورا هروقت هم زد گریه کرد
با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست
هرکسی امد به احوالت بخندد گریه کرد