خدا نیاره توی غربت یه عده راهتو ببندن

یهودیه اومد جلو تا هلم بده همه بخندن

خدا نیاره توی غربت یه عده راهتو ببندن

یهودیه اومد جلو تا هلم بده همه بخندن

از مجلس حرام نگم ولله بی حرمتیه

از عمه زینبم بگم این زن چقدر غیرتیه

دختراتو بغل میکرد

گوش منو گرفته بود

آخه هنوز اون دلقک از توی جمع نرفته بود

بابا بغل تو میخوام

بابا بارونیه چشمام

خدا نیاره وسط شهر همه بخوان بدن نشونت

دور تو نامحرم بگیره یه دفعه بند بیاد زبونت

مشت و لگد تمام که شد

با تازیانه میزدن

جا نبود اما همشون

شونه به شونه میزدن

چه بازار شلوغی بود

چه بی بهونه میزدن

آخر نفهمیدم اونا

سر چی چونه میزدن

بابا بغل تو میخوام

بابا بارونیه چشمام



مطالب مرتبط

تو پناهمی
تو پناهمی

جمعه, 21 خرداد 1400

پخش