و ما ادراک ما زینب
جمال و جلوهی نورانی خیرالنساء زینب
جلال مرتضی زینب
یگانه مظهر صبر و رضا زینب
شکوه و عشق و ایثار و وقار و
عصمت و شرم و حیا، زینب
کجا اندیشهی ما و کجا زینب؟
سلام الله علی زینب
دلیل امتداد کربلا، زینب
مسخّر کرد با تیغ کلامش، کوفه را زینب
چنانکه حیدر از بالا صدا زد؛ مرحبا زینب
کسی که میشکافد نیل غم را بیعصا زینب
سراپا غرق در ذات خدا، زینب
که در شام غریبان هم نیفتاد از لبش یا ربّنا، زینب
گرفتار بلا زینب
پرستار سر از تن جدا، زینب
علمدار حرم بعد از ابوفاضل
پناه خیمهها زینب
سلام الله علی زینب
غم بیانتها زینب
و از پایان درک عالم و آدم
سفرها مانده تا زینب
همان زینب که یکدم خم نشد قدّ برومندش
و صبرش، آیت صبر خداوندش
نشان افتخارش، خون پاک هر دو فرزندش
دو فرزندش بلاگردان دلبندش
که تنها با حسین است این ملیکه انس و پیوندش
همان زینب که اشکش آبرو بخشیده باران را
به یغما برده طوفان را
دو قربانی مهیّا کرد و آن دم از برادر خواست فرمان را
قسم دادش به جان مادرش زهرا
گرفت آخر برای کودکانش، اذن میدان را
و از قلب حرم راهی میدان کرد طفلان را
به زیر چادرش پنهان نمود آن چشم گریان را
نظر میکرد آنرزم نمایان را
میان آن دلاورها همین که فاصله انداخت
تیغ و تیر و خنجرها
شکست آخر پر و بال کبوترها
کمان شد قدّ و بالای سنوبرها
و صحرا پر شد از خون برادرها
حسین از خیمه آمد؛ غرق در بغض و خجالت سوی پیکرها
ولی در خیمهی ماتم نشسته زینب کبری
گرفته اشک غم از دیده اش با گوشهی معجر
همان زینب که رفت از خیمه دنبال علی اکبر
همان زینب که آمد با برادر تا دل لشگر