کوه ارادهای
با اقتدار پشت حسین ایستادهای
هم شیر زادهای
هم شیرزن شدی و دوتا شیر زادهای
فخر مخدّرات
بانوی باابهّت این خانوادهای
مانند مادرت
کوبنده حرف میزنی و فوقالعادهای
از بس جلیلهای
عبّاس دادهای، نخ معجر ندادهای
در نزد آفتاب
کردی از این دو ماه، عجب استفادهای
لشکر کشیدهای
از بین خیمه، تیغ دوپیکر کشیدهای
این ذوالفقار را
با این دوتا پسر، علویتر کشیدهای
شانه به مویشان
سرمه به چشم این دو برادر کشیدهای
ای مادر شهید
این نوع درد را دوبرابر کشیدهای
انگار یکتنه
جام بلای قافلهای سرکشیدهای
با اینکه سالها
زحمت برای این دو دلاور کشیدهای
در محضر حسین
حالا قلم به واژهی «مادر» کشیدهای
در چهرهات ندید
هرگز کسی غم دو جوان رشید را
بهتر نبودهاند
نشنیدهاند آنچه که گوشت شنید را
یا که ندیدهاند
از روی تل، هرآنچه که چشم تو دید را
بهتر ندیدهاند
آنجا که پای زجر به خیمه رسید را
بهتر ندیدهاند
این قامتی که بین خرابه، خمید را
بهتر ندیدهاند
در شام، کوچهگردی و بزم یزید را
بهتر ندیدهاند
یک سال و نیم، موی سراسر سپید را