ای به قربان تو پیکر تو پیکرها
ای به قربان موی خاکی تو معجرها
امر کن تا که بیفتند به پایت سرها
آه آه در گریه نبینند دخترها
از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری
مگر از یاد تو رفتس که زینب داری
حاضرم دست به گیسو بزنم رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم رد نکنی
حرف از سینه و پهلو بزنم رد نکنی
شد که یکبار به تو رو بزنم رد نکنی
تن تو گر که بیفتد تن من میفتد
تو اگر جان بدی گردن من میفتد
دل آشفته و حیران شد حرفی نزدم
نوبت رفتن یاران شد حرفی نزدم