نفست در نمی آید چه شده حلقومت
نیزه گر بین دهن باشد اذیت دارد
تا قیامت بر سنان لعنت
او فرو کرد نیزه را ...
تن ما را به هوای تو شدن ریخته اند
علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند
جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند
این حسین است که در قالب من ریخته اند
ما دو تا آینه ی رو به روی یکدیگریم
محو خویشیم اگر محو روی یکدیگریم