از سر صبح داره دلم می لرزه
چه اضطرابی داره خواهر تو
کم بشه مویی از سرت می میرم
تورو به من سپرده مادر تو
مادرت سفارشت و به من کرده داداشم
این همه لشکر آمده به اینجا
خواهرتم دلم هزار راه می ره
سر نماز فقط می گم خدایا حسینم و کسی ازم نگیره
سیدا سیدا
تو این دلهره صحبتهای خواهری و برادری یا یک جای دیگه افتاد
گفت داداش از شب اول بی مادریمون
یادم که بهت رسیده بودم