رو خاک خرابه نشستم که شاید
تو از در بیایو ببینی کلافه م
مثل اون قدیما بگی ای عزیزم
بشین تا دوباره موهاتو ببافم
ولی دیگه محاله اینا خوابو خیاله
رقیه دیگه بس کن تا کی ناله
نداره چشات سویی نه بابا نه عمویی
نه چادر مونده واست نه گیسویی
نذاشتن یه بارم به خوابم بیایی
تو خوابم نذاشتن که رو تو ببوسم
میبینی که کارم به جایی رسیده
که باید رگای گلوتو ببوسم