از من مرنج گر وسط دل نشاندمت
از من مرنج گر وسط دل نشاندمت
سائل عزیز خویش به ویرانه می برد
حسین حسین حسین حسین حسین
حسین حسین حسین حسین حسین
رجز می خونه پسر حسن ،یاور حسن
نوه ی علی ،شیر نر حسن،ثمر حسن،
قمر حسن،پهلوون جنگ یاور حسن
میدون که میاد به هم می ریزه لشکر
میدون که میاد به هم می ریزه لشکر
با تیغ نگاش می شکنه سبز کافرو
زنده می کنه دوباره یاد حیدر رو