من برایت پدرم پس تو برایم پسری
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شبهای مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه تو
به کلاه خودیو نه یک زرهی نه سپری
من در آنجا که به موسی ایت ایمان دارم
می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بری و دل ما را نبری