بیا که بر در هر تکیه، پرچم «حسن» است
شب ششم شده؛ یعنی محرّم «حسن» است
هزار شکر که زهرا خرید ما را باز
که جمع ما همه در جنس درهم «حسن» است
بد است! پیش کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بار دو عالم از عالم «حسن» است
قسم به گریهکنانش که زود میبینیم
قرار ما همه در صحن معظم «حسن» است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قدر
کلید رفع بلا، ذکر اعظم «حسن» است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنار داغ حسینش، غمش غم «حسن» است
فقط نه مرهم انبوه زخمهای حسین
که اشک چشم عزادار، مرهم «حسن» است
همینکه روضهی لایوم را حسن فرمود
دمیدهاند شروع عزا دم «حسن» است
نه اینکه اوّل ماه صفر، نه آخر آن
محرّم و صفر ما، محرّم «حسن» است
فقط نه کوچه و دیوار و آتش و سم بود
تمام کربوبلا، مقتل غم «حسن» است