شکن در شکن
شده یاس گیسوی من، یاسمن
به تفسیر نور
منم شمع؛ نه! ماه این انجمن
شبیه علی
به جزء رزم، استاد فنّ و سخن
دو تا حیدرم
أنا بنالحسین و أنا بنالحسن
امیری حسین
و نعم الامیری مرا پیرهن
حسنزادهام
جمل را بههم ریخت بابای من
برای حسین
منم تحت امر دو تا شیرزن
عمو کن حلال
که پوشیدهام پیش چشمت کفن
بیا تیغ تیز
برایت زره ساختم از بدن
به ازرق بگو
پسرهاش را کشتهام تنبهتن
سم اسبها
عسل خیز شد، تاخت چون بر بدن