بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم
تا نعره ی امیر جمل را نشان دهم
شمشیره بی نظیره جمل را نشان دهم
عمه به روم سن کمم را نیاورید
عباس میشود علمم را بیاورید
عمه گریست این همه پر پر نزن نشد
ناخن مزن به گونه و بر سر نزن نشد
حرف برادرست به خواهر نزن نشد
با دسته بسته سنگ به آیینه ات نکوب