کسی قدر من واسه لبات بی تاب نیست
شبیه هاجر هر جا که میرم آب نیست
پاتو رو خاک بکوب اسماعیل
شاید از خاک بجوشه زمزم
اما نه! برمی‌گرده عباس، بهت قول میدم
شلوغ شده بیرون خیمه مادر
گمون کنم که اومده آب آور
تموم شد غصه...
سکینه با گریه اومد پیش من
میخونم از چشماش عموتو کشتن
شروع شد غصه...
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»

بابا تنها شد، پاشو علی کاری کن
به جای عباس، پاشو علمداری کن
ای کاش صدتا پسر داشتم تا
تووی راهش فدا میکردم
از اول آرزوم این بوده، دعا می‌کردم
آبرومو بخر میون میدون
لشکریارو به عقب برگردون
خدا به همرات
زره به قدّ تو ندارن مادر
قنداقه رو می‌بندمش محکم‌تر
خدا به همرات
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»

حسین حرف میزد، تیری صداشو قطع کرد
سه شعبه خورد به اصغر، رگاشو قطع کرد
بند قلب منم شد پاره
خونش پاشید به روی بابا
لبهاش خشک از عطش بود و شد، فدای مولا
قنداقشو کاش نمی‌کردم محکم
دست و پا میزنه به سختی بچه‌ام
گلم پرپر شد
بین سر و تنش جدایی افتاد
شیش ماهه توو آغوش باباش جون داد
گلم پرپر شد
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»



مطالب مرتبط

ای کربلا نرفته ها
ای کربلا نرفته ها

چهار شنبه, 14 مهر 1400

پخش
 من این غمو نمی‌فروشم
من این غمو نمی‌فروشم

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش