من ابر بهار، بارانی تو
جان و دل من، ارزانی تو
ای نوح نجات، ای راز حیات
خوشبختم اگر باشم قربانی تو
ای شمس و قمر، محو تابیدن تو
ای خلقت ما محض فهمیدن تو
دنیا حسین عقبا حسین، مولا حسین جان
غم بود و نشاط، جان بود و حیات
عطرت که وزید، از سمت فرات
با شوق تو ما بینا شده ایم
شد سرمهی چشم ما خاک عتبات
ای غفلت ما از تو گرداب هلاک
ای روضهی تو ما را کشتی نجات
دنیا حسین عقبا حسین، مولا حسین جان
هیچ و عدمیم بیماتم تو
دلمرده شویم، دور از غم تو
با تو چه خوش است حال دل ما
ای گردش دلهامان با پرچم تو
در عشق بلاخیزت ای عشق خدا
هرلحظه غمی دیگر شد همدم تو
دنیا حسین عقبا حسین، مولا حسین جان