نگران بودی
تو نه فکر و تیر و نیزه و سنان بودی
فکر خواهرات تو شام غریبان بودی
نگران بودی
فکر بی حیایی زجر و سنان بودی
به فدای تنت آقا
نگران کشتنت آقا
نگران کشتنت آقا
پیکرت افتاد
روی تل زینبیه
خواهرت افتاد
سر تو جلو چشم مادرت افتاد
پیکرت افتاد
تا سرت افتاد
یکی فکر نبش قبر
اصغرت افتاد
یکی هم به فکر موی دخترت افتاد