دل قاصدک به حالم سوخته
گاهی وقتها مهمون سلولمه
میشینه دونه به دونه میشنوه
غمایی که عمریه رو کولمه
قاصدک بهش بگو دوستش دارم
جز به یاد اون نفس نمیکشم
همه ی آرزوام شهادت
یه قدم هم پامو پس نمیکشم
عقربه داره جلو جلو میره
ولی این روزا چرا نمیگذره
در خونه حسین میزنم
عاقبت به خیری پشت این در