دلها گرفته در کربلا هرم عطش بالا گرفته
گرما نفس ها را گرفته
آتش به سر تا پای این صحرا گرفته
گریه دوباره پا گرفته
این تشنگی از خیمه یک سقا گرفته
خیمه پریشان شد علم افتاد بر خاک
دست علمدار حرم افتاد بر خاک
سر تا سر صحرا سراب است
قلب حرم از غم کباب است
ای وای از آن خواهشی که بی جواب است