اگر چه بردن جسمت به عهده ی پدر است
حساب کردم و دیدم کار صد نفر است
تنت چون خوشه انگور دانه دانه شده
فتاده بر روی خاک و جدا ز یکدیگر است
مرا جراحت پهلوی تو ز اسب انداخت
نگاه من به تو اما دلم به پشت در انداخت
بلند گریه نکردم به غسل مادر خود
صدای گریه من از صدای خنده سر است
تا به حالا نشده تو جوابم ندهی
وای من این دهنت را چه بهم ریخته است
من و تو محرم عمه بقیه نا محرم
مسیر راه عبوش به خیمه پر خطر است
من و تو محرم عمه بقیه نا محرم
مسیر راه عبورش به خیمه پر خطر است