تو که دامن کشان رفتی امیدم
صدای ناله از حرم شنیدم
شنیدم خواهرم با گریه میگفت
که نظر میخوری ای روی دیدم
تن غرق به خون تو که دیدم
دویدم سمت تو ولی بریدم
نشستم روی خاک تا که کنارت
خودمو با سر زانو کشیدم
کلاه خود تو که افتاد
دم خیمه دلم گرفت
بهم ریختی بهم ریختم
همه خیمه بهم ریخت
آه ولدی ولدی ولدی
آه ولدی ولدی ولدی