نشسته پدری بر سر خاک پسر
گرفته به برش سینه چاک پسر
ز بغضی لبالب به وسعت صحرا
که میرسد بر مشام او عطر مادرش زهرا
ای آرامش من بشنو خواهش من
برخیز و بیا تا نزدیک دل خیمه ها
تا به خیم آمد خبر تو
بی کس و مضطر شد پدر تو
قاتل من شد زخم سر تو
یا علی اکبر یا علی اکبر