ای که گفتی از غمت دردم مداوا میکنی
من که مردم پس چرا امروز و فردا میکنی
یا بکش یا چاره ای، ای درد مندان را دوا
تا به کی جان دادن مارا تماشا میکنی
برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
تماشای رخ اکبر نمایم