چشمای مادرت شده ابر بهاری
برات بمیرم عزیزم چه بی قراری
چی شده که تو گهواره آروم نداری
می شنوی گریه ها رو صدای وا غربتا رو
مگر صدای بابا رو توهم شنیدی
غوغا شده توی حرم
خیمه ها رو ریختی به هم
غوغا شده توی حرم
خیمه ها رو ریختی به هم
حالا تو این طوفان غم نور امیدی
روی دست بابا حالا داری می ری سوی میدان
بازبان بی زبانی گفتی می شم بلاگردون