تو شمع جمع عشاقی، الا یا ایهاالساقی
عالم فانی، عشقت باقی، الا یا ایهاالساقی
چشمت....شده قاتل لشکر دشمن
خشمت...زده صاعقه بر سر دشمن
برخیز...شب را بشکن
عباس است او یا حیدر
حیدر حیدر یا حیدر
رزمش، قهرش، مهرش، سر تا پا حیدر
کراری دیگر آمد
فریادش یا حیدر
ماشاءالله یابن حیدر
این سو آن سو میافتد «سر»، اینسو آنسو میافتد «پا»
اینسو آنسو میافتد «دست»، تا میرقصاند تیغش را
صحرا...ز قیامش محشر گشته
بنگر...که عدو بختش برگشته
لشکر...شده سرگشته
چون حیدر اسدالله است
شمشیرش سیفالله است
لا حول و لا قوه الا بالله
چشم بد دور از چشمش
جانم، ماشاء الله
ماشاءالله یابن حیدر