ندیدم مقتلی را به دلگیری گودال
زمین خوردی بمیرم سرازیری گودال
تنت بی سر رو خاکا به موج خون نشسته
بمیرم قتلگاه شد پر از نیزه شکسته
سیدی ماکو مثلک الغریب
شده شمع وجودت تا خاکستر حسین جان
شبیه مرغ بسمل زدی پرپر حسین جان
می باره آسمونم برای ماتم تو
تو دست ساربونه نگین خاتم تو
سیدی ماکو مثلک الغریب
نمیسوزه دلاشون به حال تشنگیمون
تو چند ساعت بهم خورد تموم زندگیمون
منو دستای بسته منو داغ و دل خون
ندارم محرمی من شب شام غریبون
سیدی ماکو مثلک الغریب
نمونده جای سالم به جسم خونی تو
با سنگاشون عزیزم شکست پیشونی تو
ببین کرب و بلا هم شده مثل مدینه
دیدم قاتل با خنجر نشسته روی سینه
سیدی ماکو مثلک الغریب