مشکت صدپاره شده
قلبم آواره شده
رفتی و برادر تو، بیچاره شده
گل وفای من
شنو صدای من
زمین و آسمان ببین میلرزد به نالههای من
شدم غریب و قاتلت میخندد به گریههای من
بی تو، من بیسپرم
بی تو، بیبال و پرم
با دیدن پیکر تو، خم شد کمرم
یل دلاورم
امیر لشکرم
میان نالههای تو میآید صدای مادرم
صدای وامصیبتای زینب میآید از حرم
جان جانان منی
امّا گریان منی
از بس نگران من و اطفال منی
چه شد پناه من
یل سپاه من
کجایی آندمی که آید قاتل به قتلگاه من
کجایی آندمی که آید آتش به خیمهگاه من