تصور کن شب غارت یه دختر بچه رو تنها
یه دختر بچه رو تنها میون سیل نامردا
می سوزه جای گوشوارش توی سوز شب و سرما
روی موهاش جای آتیش روی پاهاش جای خارا
رسمشونه غریبو بی هوا زدن امان از کرب وبلا
شبیه مادر که تو کوچه ها زدن امان از کرب وبلا
یا طفلی که رو دستای بابا زدن امان از کرب و بلا
ای وای ای وای ای وای ابوفاضل